وبلاگ شخصی



کلاه فقر را بر سر نیابی

مگر وقتی که ترک سر بگویی

سبو بشکن که آبی نه سبویی

ز جو بگذر که دریایی نه جویی

سفر کن از من و مایی که مایی

گذر کن از تو و اویی که اویی

چرا چون آس گر خود نگردی

چو آب آشفته سرگردان چو جویی

پشیمانی بود در هرزه گردی

پریشانی بود در سو به سویی

تو باری از خود اندر خود سفر کن

به گرد عالم اندر چند پویی

که را می پرسی؟ از خود وانپرسی؟

که را گم کردی؟ آخر نگویی؟

ز خود او را طلب هرگز نکردی

اگر چه سالها در جستجویی

تو یکرو شو چو آیینه که طومار

سیه رو گردد آخر از دو رویی

نصیب ای مغربی از خوان وصلش

نیابی تا که دست از خود نشویی

 شمس


بو نبرده همسایه، سعی کن نهان باشد

دوست دارمت خیلی، بین خودمان باشد

 

چشمه چشمه آوازم سبزه سبزه شادابی

این جوانه را بگذار همچنان جوان باشد

 

انجماد جان از نو، ذوب شد زلالی شد

طبع من هوس دارد باز هم روان باشد

 

قفل بسته را وا کن واژه ای مهیا کن

بار ذهن من بگذار بر سر زبان باشد

 

زندگانی بی عشق انتحار تدریجی ست

آمدن نمی صرفد این قدَر گران باشد

 

ناگهان به سروقتم آمد و نجاتم داد

بوی زندگی دارد هر چه ناگهان باشد

 

در حریق حیرانی زنده زنده می سوزد

از بلای این جلوه هر که در امان باشد

 

پله ای بیا پایین ای اجابت شیرین!

دست های من تا کی رو به آسمان باشد

 

ای دل ای دل تنها! عشق آمده هو! ها!

هیچ کس نمی خواهم با تو مهربان باشد

 اسفندقه


چند سال پیش دوستی داشتم بچه دزفول بود و برای دیدن خواهرش اومده بود تهران، البته گاه گاهی میومد و در همان فاصله ها باهم دوست شدیم یه روز به من گفت که با هم بریم کوه من هم قبول کردم رفتیم کوه پنجشنبه بود که بعد ازظهر راه افتادیم رفتیم ،در بند که از انجا به سمت توچال حرکت کنیم که شب اونجا بمونیم صبح که شد یکم تفریح کنیم و برگردیم پایین وقتی به  یک سوم راه رسیدیم چشمتون بد نبینه اقا یه بورانی شد که انگار در کوههای هیمالیا بودیم نه میتونستیم جلو بریم و نه میتونستیم برگردیم عقب چشم چشم و نمیدید منم که از کوه میترسیدم ینی از بلندی و این ترس هم باعث شد که من بیشتر اضطراب کنم و دوستم هم بتر از من و ازش پرسیدم پسر خوب من به امید تو اومدم کوه گفتم خوب این حتما توی کوه کم نمیاره و اونم گفت منم به حساب تو که بچه تهران هستی زیاد اومدی به این کوه به تو پیشنهاد دادم و گر نه چنین حرفی رو نمیزدم یکم با هم بگو مگو کردیم و گفتیم حالا چی کار  کنیم کاریه که شده خوب ما هم کار عاقلانه ای کردیم که در همون مکان موندیم چون صبح شنیدیم که دو تا از بچه های که اومده بودن کوه (و به ما  هم پیشنهاد کردن که بیایید دنبال ما ما راه را نشان میدیم که منم گفتم اقا رو .کوری عصا کش کور دگر ما نمیاییم و همینجا میمونیم تا هوا خوب بشه  )ان دو نفر توی کوه گم شدن و فعلا هم پیداشون نشده انقدر هوا سرد بود که کلی مکافات کشیدیم تا خورشید بالا اومد و ما یکم گرم شدیم و خسته و کوفته برگشتیم پایین و در راه کسانی که در روز روشن با خیال راحت داشتن میرفتند بالا و با حسرت به انها نگاه میکردیم که چرا روز نیومیدیم کوه و جالبتر اینکه اونها هم ما رو تمسخر میکردن که خیلیا دارن بالا میرن و اینها دارن بر میگردن پایین دیگه نمیدونستند که چه بلایی سرمان اومد الانم که چندین ساله از اون ماجرا میگذره من دیگه کوه نرفتم که نرفتم ینی کوه زده شدم و رفت .دوستانی که این مطلب رو زحمت کشیدن و خواندن سپاس گزارم (اثر نویسنده ناشی)

خار بی کنگر چه کار آید مرا

راه بی رهبر چه کار آید مرا

گر نباشد مرتضی با من رفیق

خدمت قنبر چه کار آید مرا

عیسی مریم همی جویم به جان

بندگی خر چه کار آید مرا

گر نه سر باشد فدای پای او

دردسر بر سر چه کار آید مرا

خوشتر از مشک است بوی یار من

مشک یا عنبر چه کار آید مرا

خم مِی دارم مدام از حضرتش

جام یا ساغر چه کار آید مرا

بندگی سیدم چون پیشوا است

خدمت سنجر چه کار آید مرا


پبش ازین کاندرازل بی چشم دیدی داشتیم 
بی زبان وبی بیان گفت وشنیدی داشتیم 
شیراز رحمت خورده عیدی داشتیم
پیش از اینها کز مسبب برسبب چسپیده سخت 
برگی بی برگی سرهرشاخ بیدی داشتیم 
پیش ازانکه تشنه وامانیم سر بازار تیه 
من وسلوا ، نهر وخوان، بی خریدی داشتیم 
پیش ازان کزنیل بابی زاسمانها درگشود 
بابها مفتوح بی قفل وکلیدی داشتیم 
پیش ازانکه خود بگوییم لا احب الافلین 
خلعت خلت ببر، بخت سپیدی داشتیم 
پیش ازان کاندر ازل گوییم "بلی" رادر ابد 
بی بلایی را بجان و دل نویدی داشتیم 
پیش از"وحدت "که جا درمحفل "کثرت "کنیم 
"قل هوالله واحد "یکتافریدی داشتیم 
پیش ازانکه هشت جنت رابیارایند خوش 
تاج "کرمنا "بسر حسن رشیدی داشتیم 
پیش ازداغ "ظلومی" خط نسیان وجهول 
مهرضعفی برجبین برکف رسیدی داشتیم 
پیش ازان کزما خطا اید ، خطا بخشی قدیم 
"غافر الذنبی وستار العبیدی " داشتیم 
پیش ازین بر بیش ازینهایش امیدی داشتیم 
پیش ازین کز ایت " لاتقنطو " بسمل نوید
 پیش ازین بربیش ازینهایش امیدی داشتیم
شعر از عارف شاعر بزرگ معاصر : استاد بسمل باخزری" غلامعلی تیموری"

سوخت و سوز نداره مطمئن باشی چون اقساط از حقوق حقیر کم میشه

به دو نفر بازنشسته یا شاغل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به عنوان ضامن جهت گرفتن وام از بانک انصار شعبه سه راه اختیاری پاسداران تهران نیازمندم

در صورت همکاری با اینجانب مبلغ 7000000ریال بع عنوان حق احمه دریافت میکنید،. شماره تماس 09101501940

با تشکر



باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان
به استقبال بهار می روند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند
و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط
و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شکوفه ها را برگذار می نمایند

سلام دوستان وقتتون بخیر اگه دنبال درآمد میلیونی هستید این متن رو بخونید ضرر نمیکنید به خدا راست میگم این کاری که میگم انجام بدید اگه جواب نگرفتید دیگه انجام ندید در مورد برنامه ی 7030 چیزی شندید؟ شما وقتی از برنامه هایی مثل آپ شارژ میخرید،کارت به کارت میکنید،قبض پرداخت میکنید یا بسته ی اینترنت میخرید یه درصد از سود همین کارها میره تو جیب آپ مثلا واسه خرید یه شارژ پنج تومنی 550تومنش کم میشه و 530 تومن میره تو حساب آپ و از همین پونصد تومن ها سودهای میلیاردی میکنن حالا کارشناسان ما یه برنامه درست کردن که میتونید همین کارها مثل کارت به کارت پرداخت قبوض خرید شارژ و بسته ی اینترنت رو باهاش انجام بدید ولی این برنامه هفتاد درصد۷۰% از سودش رو به حسابتون برمیگردونه حالا شما هرکسی رو که به برنامه معرفی کنید سود حاصل از خرید و تراکنش اونها به حساب شما میاد و همینطوری زیر مجموعه های شما نفرات جدید معرفی میکنن و سود خرید های اونها هم به شما میرسه و براتون میشه یه درآمد میلیونی یکی از دوستام 3 ماهه برنامه رو نصب کرده و الان درآمدش ماهی نه میلیون تومن شده و همینجوری تصاعدی داره میره بالا حتی وقتی که اصلا کار نمیکنه این برنامه از وزارت صنعت و معدن مجوز داره و کاملا قانونی هست شما می تونید برید توی بازار و از اونجا برنامه ی هفتادسی رو رایگان دانلود کنید و یا از خود سایت هفتادسی این کار رو انجام بدید نصب تنهای این برنامه هیچ سودی نداره بلکه استفاده و تبلیغ اون سبب سود میشه همین الان عضو شوید و شارژ بخرید ببینید چقدر سود میکنید تا دیر نشده بجنبید چون این برنامه رو خیلیا نمیشناسن و اگه شما معرف اونا باشید شبکه تون خیلی سریع رشد میکنه بعد از نصب برای فعال کردن برنامه یه کد معرف ازتون میخواد که اامیه اگه دوست داشتید میتونید کد من رو بزنید کد معرف1345hamid
و کد معرف اگر نداشته باشید نمیتونید وارد برنامه شید و درآمد کسب کنید پس این کدرو یادتون نره دوستان:1345hamid

سلام به همه
سروده ای از دفتر " سرگردانی در آینه های شکسته"//محمدعلی شاکری یکتا

**
کنایه
*
مردی نشسته گوشه ی دیواری
مردی که کوله پشتی خیسش را
پر کرده از ترانه ی طوفان ها
متن کتیبه های کهن در دست
اوراق جادُوانه ی نو در پیش
بر پرده پرده مردمک چشمش
سوز است و سوزش است و فرو رفتن 
لب می زند کنایه ن با خود
خوشدل به یاد نم نم باران ها :

دور است و دور شهر چراغ اندود
گسترده بر فلات شکیبایی
ابر است و ابر، 
روشن و باران خیز.
پرپر ن پرنده که می چرخد
همراه باد 
بر کوچه سار،
صاعقه می تازد
با تازیانه ای همه آتش بیز
جغرافیای ذهن زمین ، گویا
تاریخ دودمان زمان خوانا 
در فصل تازه ای که شب و روزش
بر شاخه ها جوانه چو جان بگرفت
ادارک  ، 
زنده ماندن و رُستن ها
باران اگر به خاک تشنه فرو بارید
احساس ، 
دل به ریشه سپردن ها.
سُرنا ن کنار خیابان ها
آهنگ چاوشانه خبر می داد
اینک دوباره جشن تباهی ها
در فتح هیچ و پوچ و هیابانگی
در بزم فاتحانه ی زشتی ها
رقص ست و شنگی است و سُرودانه
با قیل و قال و همهمه ی شادی
من پاره پاره می شوم از اندوه
در آسمان ابری آزادی!

14 اسفند 1394پری شوره زارها
سروده ها . یادداشت ها
محمدعلی شاکری یکتا
https://t.me/mayektashakeri

سلام دوستان وقتتون بخیر اگه دنبال درآمد میلیونی هستید این متن رو بخونید ضرر نمیکنید به خدا راست میگم این کاری که میگم انجام بدید اگه جواب نگرفتید دیگه انجام ندید در مورد برنامه ی 7030 چیزی شندید؟ شما وقتی از برنامه هایی مثل آپ شارژ میخرید،کارت به کارت میکنید،قبض پرداخت میکنید یا بسته ی اینترنت میخرید یه درصد از سود همین کارها میره تو جیب آپ مثلا واسه خرید یه شارژ پنج تومنی 550تومنش کم میشه و 530 تومن میره تو حساب آپ و از همین پونصد تومن ها سودهای میلیاردی میکنن حالا کارشناسان ما یه برنامه درست کردن که میتونید همین کارها مثل کارت به کارت پرداخت قبوض خرید شارژ و بسته ی اینترنت رو باهاش انجام بدید ولی این برنامه هفتاد درصد۷۰% از سودش رو به حسابتون برمیگردونه حالا شما هرکسی رو که به برنامه معرفی کنید سود حاصل از خرید و تراکنش اونها به حساب شما میاد و همینطوری زیر مجموعه های شما نفرات جدید معرفی میکنن و سود خرید های اونها هم به شما میرسه و براتون میشه یه درآمد میلیونی یکی از دوستام 3 ماهه برنامه رو نصب کرده و الان درآمدش ماهی نه میلیون تومن شده و همینجوری تصاعدی داره میره بالا حتی وقتی که اصلا کار نمیکنه این برنامه از وزارت صنعت و معدن مجوز داره و کاملا قانونی هست شما می تونید برید توی بازار و از اونجا برنامه ی هفتادسی رو رایگان دانلود کنید و یا از خود سایت هفتادسی این کار رو انجام بدید نصب تنهای این برنامه هیچ سودی نداره بلکه استفاده و تبلیغ اون سبب سود میشه همین الان عضو شوید و شارژ بخرید ببینید چقدر سود میکنید تا دیر نشده بجنبید چون این برنامه رو خیلیا نمیشناسن و اگه شما معرف اونا باشید شبکه تون خیلی سریع رشد میکنه بعد از نصب برای فعال کردن برنامه یه کد معرف ازتون میخواد که اامیه اگه دوست داشتید میتونید کد من رو بزنید کد معرف1345hamid
و کد معرف اگر نداشته باشید نمیتونید وارد برنامه شید و درآمد کسب کنید پس این کدرو یادتون نره دوستان:1345hamid

سلام دوستانی هستنددر شبکه های مجازی انقدر به دختران و ن اضحار عشق دروغین صرفا برای کامجویی میکنند که کسی هم واقعا به نسوان جماعت  بخواهد عشق بورزد ان طرف ثالث دیگر ان کسی نیست که بخواهد به او اطمینان کند و باز فکر میکند که یک دام دیگر برای فریب او بکار برده شده است حالا بیا به ان دختر یا زن جوان حالی کن که این شخص جدید عاشقت شده فقط صرفا برای اشنایی مثل دوستی یا همسر گزیدن است که به تو مهر میورزد روزی شخصی عاشق دختری جوان میشود هر چند سن ان عاشق مادر مرده زیاد است اما چه کند عاشق شده دیگه و وقتی به او ابراز عشق میکند و میگوید من عاشق رویت شدم نه عاشق جمست بالاخره ان دختر قبول میکند اما به خاطر شکستهایش در عشقی که  دیگران خواستند به او تحمیل کنند شروع میکند و ان شخص را مورد تحقیق قرار میدهد اما به خاطر مشکلات ان شخص فکر میکند که به دام دیگری افتاده است هی شک شک شک و ان شخص بینوای عاشق را از خود دور کردن که چی تو روداری هوس بازی شارلاتانی دروغ گویی خلاصه کاری میکند که فر عاشق دم خودرا بر کولش میگذرد میرئد که بدر خود بسوزد و بسازد حالا سخنم با شما اقایون هوس باز چشم چران این است جون مادرت دکان عاشقان صادق را تخته نکید نامردی نکنید باشهههه یاوه سرایی کردم شاید اما ان عاشق بینوا خودم هستم چون وسیله ارتباطی مجازی ندارم و با عاریت گرفتن گوشی اندروید یا غیره می ایم به دنیای مجازی و او هم حق دارد بگوید شارلاتان{نویسنده ناشی}


سلام من بازنشسته نیروهای مسلح به خاطر امرار معاش مجبور شدم در کارهای خدماتی نظافتی مشغول باشم نه اینکه این شغل را مناسب نمیدانم اما انتظار داشتم بعد بازنشستگی دیگه زیاد کار نکنم اما مجبورا این کار را در ازمایشگاه  و بیمارستانها انجام میدادم و حقوقی که میگرفتم با حقوق بازنشستگی در تامین معاش خانواده در نمانم‌. ودر جاهای مختلفی کار کردم نه اینکه ادم بدی باشم نه فقط چون بازنشسته بودم گاهی محل کارم عوض میشد این اخریا ۱۷ماه در یک ازمایشگاه در سبلان تهران انجام وظیفه میکردم و سعی ام این بود در کارم دقت بیشتری داشته باشم که هم صاحب کار خوشش بیاد هم حقوقم حلال باشه چون   کارم با اب بود سعی میکردم اب الکی مصرف نکنم و یا به وسایل آنجا لطمه ای وارد نکنم کلاً صرفه جویی میکردم در ازمایشگاه نام مبرده که موسس ان یک دکتر به نام هستش و کارهای دیگر اجازه نمیدهد به بعضی کارها رسیدگی کند سوپروایزری انتخاب کرده و انجا را مدیریت میکند این فرد مذکور اطلاعات ازمایشگاه دارد اما در کارهای عملی (فنی)زیاد وارد نیست یه خانم دیگری در انجا در تمام امور ازمایشگاهی تبهر دارد و دو نفر دیگر هم دستیار دارد غرض از نوشتن این مطلب میخواستم بگویم ان سوپروایزر ادم قدرت طلبی هستش کاری کرده با پاچه خواریهایش تمام تصمیمات پرسنل را او میگرد و اقدام میکند و من هم چون در کارهای فنی مهارت داشتم یعنی به قول معروف دست به اچار بودم اگر شیری اب میداد تعمیر میکردم لامپی خراب میشد تعویض میکردم و کارهای دیگه روزی دیدم شیر ها دیگر نمیشود تعمیرشان کرد و تصمیم گرفتم به ان خانم مدیر بگویم که دیگر شیر قابل استفاده نیست اب چکه میکند و باید عوض شود او هم گفت مسئله ای نیست میگویم شیرها را عوض میکنند من هم گفتم خب به جای اینکه نفر دیگه ای بیاد من برایتان ان کار انجام میدهم که من هم بابت این کار اجرت بگیرم خانم مدیر قبول نکرد سر تونو درد نیاورم یه لوله کش بود یا نه امد و شیرها را عوض کرد اما بدلیل اینکه شیرها از ان دسته شیرهای بود که سرویس شده بود و بدلیل اینکه نو نبودن اشکالاتی داشت و دوباره اب چکه میکرد رفتم گفتم خانم فلانی باز هم شیرها اب نم نم پس میدن گفت باشه میگم بیاد نگاهی میکنه امد و دید و یه دستی سر و روش کشید تقریبا درست شد فردای ان روز من امدم که کارم رو شروع کنم وقتی شیر اب را باز میکردم از بغل مغزی شیر وقتی باز میکردی اب بخش میشد و تمام دور و بر رو خیس میکرد من گفتم خب خودم درست میکنم و با اچار فرانسه مغزی شیر را سفت کردم و ان روز کارم رو ادامه دادم فردای ان روزوقتی امدم محل کارم اقا چشمتون روز بد نبینه و با اعصبانیت زیاد شروع کرد به حرف زدن که چرا شیر را باز میکنی اب پت پت کنا همه جا خیس میکند منهم داشتم توضیح میدادم شروع کرد فقط حرف خودش را زد منهم عقده این چند ماه و چون واقعان کاری های میکرد که گاهی یکی از همکارهای همه فن حریف و هر روز بگریه مینداخت اره منم دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم شروع مردم بلند حرف و او هم همش ذکرش این بود مرتیکه مرتیکه و این شد اخراج شد حالا دیگه جواب منو نمیده میگم لااقل نصف عیدی امسالمو بده تحویل نمیگیره که نمیه حالا شماها که زحمت کشیدیدو این مطلب خواندید لطف بگید من چه کنم ممنون از خوانشتان


سلام به همه عزیزا به خدای احد و واحد دروغ نمیگویم و قسط‌سرکیسه کردن کسی و ندارم برای،خرید جهیزیه دخترم به پول نیاز دارم البته نصفی،از،جهیزیه رو خردیم برای،باقیش موندم هر کس بتونه کمکم کنه یه دنیا ازش،ممنون میشم و دعا گوی او 

5058011227700850  بانک کوثر 

به نام حمید معصومی هر،مقدار که بتونی مالی کمکم کنید خواهش میکنم گلی،به جمال تون 

09101501940  شماره موبایل 


لطفا کمک کنید 

سلام به همه عزیزانبه خدای احد و واحد دروغ نمیگویم و قسط‌سرکیسه کردن کسی و ندارم برای،خرید جهیزیه دخترم به پول نیاز دارم البته نصفی،از،جهیزیه رو خردیم برای،باقیش موندم هر کس بتونه کمکم کنه یه دنیا ازش،ممنون میشم و دعا گوی او 

5058011227700850  بانک کوثر 

به نام حمید معصومی هر،مقدار که بتونی مالی کمکم کنید خواهش میکنم گلی،به جمال تون 

09101501940  شماره موبایل 

 


امشب به قصه ی دل من گوش می کنی 
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی 
این در همیشه در صدف روزگار نیست 
می گویمت ولی توکجا گوش می کنی 
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت 
ای ماه با که دست در آغوش می کنی 
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست 
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی 
می جوش می زند به دل خم بیا ببین 
یادی اگر ز خون سیاووش می کنی 
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت 
بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی 
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است 
حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع 
زین داستان که با لب خاموش می کنی 
هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)


سلام

جان فشان ای آفتاب معنوی/مر جهان کهنه را بنما نوی

از بزرگ مرد شوریدهای چون مولانا، سخن گفتن چونان دل بستن به شنا در اقیانوسی است به همنفسی جانی خسته و دست و پایی بسته. اما بیشک میتوان از دریای زلال سخن و اندیشهاش آبی به صورت زد و نومید نباید بود که:

آب دریا را اگر نتوان کشید/هم به قدر تشنگی باید چشید

در روزگار ما که گشتن در پی انسان کامل و جستن دیاری که کاملان در آن نفس میکشند چگونه یاید بود


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها